مقدمه مترجمین
سرطان پستان شایعترین سرطان در بین خانم هاست. بطوری که از هر هشت خانم یکی در طول عمرش به سرطان پستان مبتلا می شود . ولی اگر خانم ها آگاهی کافی نسبت به علایم و روشهای تشخیص زود رس سرطان پستان داشته باشند ، میتوان بیماری را خیلی زود و در مراحل اولیه تشخیص داد و حتی پستان را حفظ کرد، و با درمان جراحی و کمکی مناسب طول عمر و کیفیت زندگی فرد مبتلا را شبیه به افراد عادی ساخت . نویسنده ی این کتاب خانم زورا براون ( رئیس سرویس های آگاهی از سرطان و کمیته ی منابع سرطان پستان امریکا) یکی از مبتلایان به سرطان پستان است که بیماری در چند نسل از افراد خانواده اش ( مادر بزرگ ، مادر ، خواهران و خواهر زاده اش ) دیده شده و پس از درمان سرطان پستان خود ، حال خود را یک نجات یافته و نه یک قربانی سرطان پستان می داند و تصمیم گرفته که با راه های مختلف از جمله نوشتن این کتاب سطح آگاهی خانم ها را نسبت به این سرطان افزایش دهد تا با تشخیص زودرس و به موقع بتوانند خوب بر بیماری غلبه کنند. در این کتاب اطلاعات و راهنمایی های کاملی نسبت به تمام جنبه های سرطان پستان ( پیشگیری ، تشخیص، روشهای درمانی و عوارض آنها و راههای غلبه بر عوارض) آمده است . حتی برای بیمارانی که نتوانسته اند در مبارزه با سرطان پیروز شوند راهنمایی هایی آمده که چگونه پایان زندگی را برای خود و بستگان خود آسانتر سازند . این کتاب را به تمام خانم ها به خصوص به بیماران مبتلا به سرطان پستان تقدیم می کنیم . باشد که با افزایش آگاهیشان در مورد سرطان پستان ، عملکرد بهتری در مقابله با این بیماری داشته باشند .
مترجمین :دکتر فریبا الماسی نوکیانی-دکتر حسین اکبری-دکتر فیروزه ویسی
فصل اول :
خطر ، اقدام و اميد در مبارزه با سرطان پستان
اين کتاب نمودي از تجربه است که نه تنها تجارب من در مورد سرطان پستان است بلکه تجارب خانواده و بازماندگان سرطان را نيز در بر مي گيرد . از نظر من سرطان پستان روندي است که قبل از تولدم شروع شده است . مادر بزرگ و مادر بزرگ اجدادي من هر دو در زماني مبتلا به سرطان پستان شدند که اطلاعات چنداني در اين مورد وجود نداشت و دلايل کمي براي اميدواري بود . ماموگرافي هنوز ابداع نشده بود . فاکتورهاي ژنتيکي ناشناخته بودند و ماستکتومي رادیکال تنها راه درمانی بود و آمار بازماندگان سرطاني بسيار کم بود . علت سرطان پستان بر کسي معلوم نبود. بنابراين به صورت مرموز مورد توجه بود و از ان به عنوان « سرطان بزرگ » و(Big C ) و يا « بيماري زنان » تعبير مي شد . بنابراين هيولاي سرطان بود که زناني چون مادر بزرگ و مادر اجدادي مرا وادار به سکوت مي کرد ، وآنها تنها با اعتقاد به قدرت لايزال خداوند براي نجات ، خود را براي مرگ آماده مي ساختند .
اغلب گفته مي شود که پروردگار ياور کساني است که به خودکمک مي کنند. در بسياري از زمينه ها براي آنهايي که مايل به کسب آگاهي بودند ، کمک ما به شکل اطلاعات مؤثر بود . ما داراي منابع بيشتري براي مبارزه با سرطان پستان هستيم که قابل مقايسه با زمان مادر بزرگم نيست ، زيرا اطلاعات بيشتري در مورد بيماري داريم . به عنوان مثال به اين امر واقف هستيم که به چه علت سرطان 5 نسل از زنان يک خانواده مانند خانوادة Brown از اوکلاهما را در برمي گيرد ، و نيز درمورد انتقال ژنتيکي سرطان پستان و تخمدان از مادر به دختر اطلاعاتي در دست داريم . و نيز مي دانيم که همانند زنان آمريکايي ـ آفريقايي ، زنان خانوادة Brown و افراد ديگري مثل مادرمعرض خطرسرطانهايي هستندکه مرگ ومير بيشتری در پي دارد .
پيشرفت هاي پزشکي در ماموگرافي ، تکنيک هاي جراحي،آزمايش ژنتيکي، شيمي درماني و هورمون درماني ما را قادر به شناسايي علايم سرطان و درمان تومورها قبل ازگسترش آنها و حتي معالجه آنچه که نسل هاي قبل تصور نمي کردند، مي سازد.
اما اين کتاب صرفاً به مسائل پزشکي و طب نمي پردازد . بلکه جنبه اميد را نيز مطرح مي کند و قدرت مبارزه با بيماري که بسياري از زنان دنيا با آن دست به گريبان هستند را تقويت مي کند و نشان مي دهد اين بيماري رازي نيست که باعث شرمساري باشد . و نبايد در مواجهه با اين دشمن خاموش سر را خم کرد . مبارزه با سرطان بايد فراتر از ابزارهاي پزشکي ، با کمک اميد ، شوخ طبعي ، تفکر و انديشه مثبت باشد . اين ها ابزارهايي هستند که من از مادرم گرفته ام ابزارهايي که من و خواهرانم براي خود و ديگران از آنها بهره برده ايم . سومين نسل اززنان خانواده Brown که با سرطان درگير بود سه تغيير در زندگي خود ايجاد کرد : مادر من زماني که مبتلا به سرطان پستان شد ، محدوديت هايي همانند زنان پيش از خود داشت ، اما براي غلبه برآنها قدرت خود را بازيافت.او ازسابقه خانوادگي خود و اطلاعات آنها بهره برد،از پيشرفت هـاي پزشکـي استفـاده نمـود و بـا ايجاد انگيزه خــود را از مــــرگ ناشي ازسرطان نجات داد . اميد ، خوش بيني و تمايل او براي کسب اطلاعات مربوط به مبارزه به چهار دخترش نيز انتقال يافت . اين ويژگي ها در هريک از ما که مبتلا به سرطان بودیم ، نمود پيدا کرد . سه نفر از ما و بعدها دختر برادرم قبل از 35 سالگي مبتلا به سرطان پستان شدند . و هر کدام دچار عود مکرر شدند . خواهرانم بلوا و مارگارت و برادر زاده ام همگي بخاطر بيماري جان خود را از دست دادند . من درسن 32 سالگي مبتلا شدم و متعاقباً تحت دو ماستکتومي مجزا قرار گرفتم .
سابقه خانوادگي و نژادي به من ياد داد که گوش بزنگ باشم . سالها قبل از تشخيص ، شروع به انجام خود آزمايي منظم پستان ، ماموگرافي ، رژيم غذايي ماکروبيوتيک کردم ودر جست و جوي پزشکان برجسته و بهترين بيمه پزشکي ، بودم. با وجودي که اين آگاهيها مرا از سرطان پستان ايمن نکرد ، اما شناسايي زود هنگام را تسهيل نمود و کمکم کرد تا در شرايط بحراني زنده بمانم و پس از حدود 21 سال از تشخيص اوليه از چنگ سرطان رهايي يابم . سابقه ژنتيکي و خانوادگي من يکي از چند فاکتور بسيار خطر ساز بود . در واقع زن بودن ، نشان دهندة بودن در معرض خطر سرطان پستان مي باشد . يکي از هر هشت زن در طول عمر خود بدون توجه به سابقه خانوادگي ، مبتلا به سرطان پستان خواهد شد . در مورد خانواده ايي مثل خانوادة من، با استعداد ژنتيکي، احتمال خطر بسيار بالاست . اما به عنوان عضوي از اين خانواده ی پرخطر، من ، خواهران و خواهر زاده و برادر زاده هايم دريافتيم که نه عامل ژنتيکي، بلکه اين آگاهي و دانش است که براي به چالش کشيدن بيماري مؤثر بوده وبه دیگراناميد مي بخشد .
تنها در دهه گذشته ، تحقیقات سرطان پستان ، پيشگيري ، تشخيص و درمان، همگي به مبارزه با بيماري پرداخته اند . اميد به ميزان بالايي وجود دارد . خانواده هاي با خطر بالا هم اکنون روش اجداد من و حتي من و همسالان مرا دنبال مي کنند .
آزمايشات رايگان براي بيماران پر خطر خانواده ها در حال حاضر موجود است . روش هاي شناسايي زود هنگام مثل خود آزمايي پستان و ماموگرافي روتين بطور گسترده بکار مي رود . بررسيهاي پيشگيري از سرطان پستان شامل تمام نژادها و طبقات مي شود. جدا کردن ژن هاي BRCA1و BRCA2و کاربرد تاموکسیفن و داروهاي مشابه اميد زيادي در جلوگيري ازسرطان در بيماران پر خطربوجود آورده است . تمام اين فاکتورها همراه يک نکته است و آن اينکه : سرطان پستان نوعي بيماري استکه حتي اگر در معرض خطر بالايي باشيد ، مي توانيد ازآن نجات پيدا کنيد .
اين کتاب برپايه مطالبي است که ما را به زنده بودن اميدوار مي سازد و باعث مي شود پرده ی سياه نا اميدي را پس زده و با اميد به مبارزه با بيماري برخيزيم نه براساس مطالبي که باعث وحشت و هراس مي شوند . اين موارد سبب تأسيس کميته منابع سرطان پستان به عنوان يک سازمان غير انتقاعي شد ، که من و آخرين خواهرم Belva جهت آموزش زنان آفريقايي ـ آمريکايي باني آن بوديم . اين کميته درسطح کشوري1000 برنامة آموزشي و اطلاعاتي سرطان پستان را به اجراء در آورده است. اين برنامه ها شامل تبليغات رسانه اي ، ايجاد اطمينان در مورد انجام آزمايش ماموگرافي غربالگري در زنان کم در آمد ، برنامه هايي براي تشخيص زود هنگام و درمان، گذاشتن پروتز و انجام جراحي براي زنان کم درآمد ، انجام مشاوره و ايجاد گروههاي حمايتي ، مطرح ساختن مسائل سرطان پستان قبل از تشکيل جسات کنگره وسازمان هاي محلي وفدرال و همچنين برنامه هايي مخصوص خانواده هاي با خطر بالا مي باشد.
من به عنوان يک زن که در خانواده اي با خطر بالا بدنيا آمده و حداقل دو دهه با بيماري دست به گريبان بوده ام . اين کتاب را نه به عنوان يک قرباني سرطان ، بلکه بعنوان نجات يافته اي از سرطان پستان نگاشته ام . و اين وجه تمايزي است بين من و مادر بزرگم، که عليرغم وجود بيماري 94 سال عمر کرد ، و مادرم که در حال حاضر 87 سال سن دارد ،و دو خواهر از سه خواهرم که بازمانده سرطان مي باشند .
امروزه با2ميليون فرد نجات يافته ازسرطان پستان که درآمريکا زندگي مي کنند، زنان خانواده ی Brown نمونه ی زنده اي از توانايي علم و دانش و درمان زود هنگام براي نابودي اين بيماري موذي هستند .
ادامه دارد ......