ورود کاربراندرخواست عضویت استان : شهر :

جستجو پیشرفته پزشکان

مشخصات فردی
نام پزشک :
نظام پزشکی :
جنسیت :
بیمه
نوع بیمه :
تخصص
تخصص :
موقعیت مکانی
استان :
خیابان :

جستجو پیشرفته مراکز پزشکی

مشخصات کلی
نام مرکز :
نوع بیمه :
موقعیت مکانی
استان :
خیابان :
« بازگشت به لیست مقالات
10 / 10
از 1 کاربر

آداب شروع دوباره زندگي مشترک با همسر سابق را مي‌دانيد؟

وقتي به خانواده‌اش اعلام کرد که مي‌خواهد از همسرش جدا شود، تقريبا همگي مخالف اين کار بودند؛ با اينکه مي‌دانستند دختر و دامادشان از همان اول زندگي هم هيچ سنخيتي با هم نداشته‌اند، اما اصرار داشتند که تحمل کند و بماند...

چراکه احتمال مي‌دادند دادگاه پسرش را از او بگيرد و به پدرش بسپارد. خودش هم اين موضوع را مي‌دانست اما مدام مي‌گفت که مي‌تواند هفته‌اي يکي،دو بار او را ببيند و اين‌طوري وقت کافي براي ادامه تحصيل در رشته مورد علاقه‌اش را هم خواهد داشت و مي‌تواند در يک حوزه مرتبط مشغول به کار شود و...

شخص مورد صحبت ما کلي رويا به هم بافته بود و من که از دوران دبستان با او آشنا بودم، مطمئن بودم اگر با همه مشکل‌هاي بعد از طلاق کنار بيايد، نمي‌تواند دوري فرزندش را تحمل کند اما نخواستم موج منفي بدهم... چندماهي بود رابطه‌اش با همسرش حسابي تيره و تار شده بود و وقت و بي‌وقت دعوایشان مي‌شد.

 چند بار گفته بود که از اين وضع خسته شده و احساس مي‌کند اين جر و بحث‌ها بر روحيه پسرش تاثير بدي گذاشته، اما خيلي ناگهاني حرف از جدايي زد و گفت که با همسرش در اين مورد صحبت کرده و هر 2 براي اين کار توافق کرده‌اند. چند بار به او گفتم با يک مشاور خانواده صحبت کند يا حداقل با يک بزرگتر مشورت کنند

 اما دائم مي‌گفت: هيچ‌کس من را بهتر از خودم نمي‌شناسد در ضمن مشاور براي کسي خوب است که هنوز تصميم نگرفته و بلاتکليف است؛ ما که تکليفمان روشن شده!

 خلاصه جريان طلاق گرفتنش زياد طولي نکشيد و به خانه پدر و مادرش برگشت، اوايل جدايي سرش را با کتاب و درس گرم کرده بود و سعي مي‌کرد خودش را از وضعيتش راضي نشان دهد. حتي وانمود مي‌کرد همان ملاقات‌هاي هفته‌اي يک روز با پسرش برايش کافي است.

چندی نگذشت که ازپا درآمد و دنبال راهي بود تا دوباره سر خانه و زندگي‌اش برگردد. کاملا معلوم بود به‌دليل از دست دادن استقلالش کلافه شده و دوري فرزندش همه اين سختي‌ها را برايش سخت‌تر کرده... خلاصه کاملا يادش رفته بود که چرا از همسرش جدا شده و فقط به بازگشت فکر مي‌کرد؛ براي اين کار حاضر بود از همه حق و حقوق خودش بگذرد تا همسرش دوباره پذيراي او باشد.

مي‌دانست همسرش عوض نشده و همان مردي است که چند ماه پيش برايش غيرقابل تحمل شده بود. خودش هم عوض نشده بود جز اينکه دوري فرزندش کلافه‌اش کرده بود و حرف‌هايي که به خاطر طلاق از غريبه و آشنا مي‌شنيد، فکر و ذکرش را درهم کرده بود. همه اينها باعث شد دوباره يک تصميم اشتباه بگيرد؛ اشتباهي که قطعا تاواني سخت ‌تر از قبل داشت و هيچ معلوم نبود تا کي مي‌تواند تاوان اين اشتباه را بپردازد و تا کي مي‌توانست دوباره تحمل کند؟

** به نظر شما اصلا درست است که بعد از طلاق، زوج دوباره به هم رجوع کنند و براي بار دوم هم يکديگر را انتخاب کنند؟ 

 

وقتي بازگشت، بي‌منطق است!

اولين موضوعي که بايد در اين زمينه بررسي کرد اين است که آيا طلاق، بر مبناي احساسات و هيجانات زوج رخ داده يا هر دو طرف با تفکر و بررسي‌هاي لازم اقدام به جدايي کرده‌اند. اگر پيش از طلاق، زوج به چالش‌هايي که هر کدام، زن و مرد و همين‌طور فرزندشان، بعد از جدايي با آنها مواجه خواهند شد، فکر کرده‌ باشند.

در مورد موضوع‌هايي مثل برخورد خانواده‌ها و اطرافيان، مشکل‌هاي اجتماعي، اقتصادي و... و از همه مهم‌تر مسائل تربيتي فرزندانشان بررسي‌هاي لازم را انجام داده و به نتايج منطقي رسيده باشند، تصميم به بازگشت، غيرمنطقي به نظر مي‌رسد. ناگفته نماند که هميشه توصيه مي‌شود پيش از طلاق از مشاوره يک فرد متخصص و نه حتي يک بزرگ‌تر فاميل، استفاده شود.

 چراکه مشورت با يک نفر سوم که در اين زمينه تجربه و تخصص کافي را دارد، مي‌تواند راه را براي زوج روشن کند و در نهايت افراد با ديد بازتر و منطقي‌تري طلاق را انتخاب مي‌کنند. بنابراين وقتي زوجي در چنين شرايطي جدا شده باشند، مسلما دلايل محکمي براي جدايي‌شان داشته‌اند؛ دلايلي که راه‌حل نداشته يا به هر دليلي يکي از آنها توانايي رفع آن مشکل را نداشته اين اگر مساله جدايي، با فکر و منطق انجام گرفته باشد، ديگر بازگشتن به همان رابطه بي‌معني و بي‌منطق خواهد بود.

 به عبارت ديگر، وقتي در خانه مدام جار و جنجال باشد، آرامش از افراد سلب مي‌شود و شرايط بين زوج به‌گونه‌اي پيش مي‌رود که باقي ماندن در رابطه چيزي جز آسيب براي زن و مرد و همين‌طور فرزندانشان نداشته باشد و ميزان صدمه‌هاي رواني اعضاي خانواده روز به روز افزايش مي‌يابد و در چنين شرايطي طلاق يک راه نجات و يک راه حل منطقي خواهد بود. پس بازگشت به زندگي مشترک بعد از طلاق در چنين شرايطي، قطعا منطقي به نظر نمي‌رسد. مگر اينکه طلاق تحت شرايطي انجام شده باشد که يکي از طرفين يا هر 2، به‌دليل فشارهاي رواني موجود و هيجانات و خشمي که نسبت به هم داشته‌اند، اين تصميم را گرفته باشند. در چنين شرايطي مي‌توان به بازگشت فکر کرد که البته شرايط خاص خودش را دارد. 

بازگشت سر خونه زندگي بله يا نه؟

فرض مي‌کنيم زوجي بعد از مدتي جدايي، احساس مي‌کنند زندگي‌شان را بيهوده از دست داده‌اند و مشکل‌هايشان آنقدرها هم که فکر مي‌کرده‌اند، پيچيده و حاد نبوده! اين زوج مي‌توانند با رعايت اصول خاصي به بازگشت و پيوند دوباره فکر کنند. هم خانم و هم آقا ابتدا بايد از خود بپرسند که «براي چه طلاق گرفتم؟» اگر در پاسخ جواب واضح و روشني پيدا نکردند و خودشان هم باور نداشتند که دليل محکمي براي اين کار داشته‌اند، که هيچ!

اما اگر پاسخ محکمي براي اين سوال داشتند، بايد ببينند آيا اين موضوع، هنوز هم برايشان مهم است؟ يا امروز که تصميم به بازگشت گرفته‌اند، آيا اين مساله رفع شده يا همچنان وجود دارد؟ در اين مرحله لازم است زوج با يکديگر موضوع را مطرح و نگراني‌هايشان را از بازگشت به زندگي مشترک بيان کنند و حتي بسيار بهتر است که قراردادي با قوانين و حد و حدود مشخص بينشان امضا شود.

برخي موارد مثل روابط هر يک از طرفين با خانواده پدري خود و همچنين روابط داخل چارچوب و طبق عرفشان با افراد جامعه، جزو حقوق انساني هر فردي است که هيچ‌کس ديگري حق نقضشان را ندارد، اما مواردي مثل حق ادامه تحصيل، حق شاغل بودن خانم خارج از منزل و همين‌طور حقوقي که آقا انتظارش را دارد و به موافقت همسرش نياز دارد، بايد در اين قرارداد ذکر شود تا هيچ شک و شبهه‌اي بين طرفين وجود نداشته باشد. به اين ترتيب زوج پيش از بازگشت به زندگي مشترک، حد و حدود خود را مي‌دانند و با رعايت‌ بندهاي قراردادي که امضا کرده‌اند، خود به خود جلوي بسياري دعوا ها گرفته مي‌شود. 

 مهرداد کاظم‌زاده عطوفي

روانشناس باليني و دبير انجمن علمي روانشناسي باليني ايران

       

عنوان نظر :
نام شما :
ایمیل :

تبلیغات

نظر سنجـــی

نظر سنجی ای به ثبت نرسیده است

پر مخاطب ترین پزشکان