ورود کاربراندرخواست عضویت استان : شهر :

جستجو پیشرفته پزشکان

مشخصات فردی
نام پزشک :
نظام پزشکی :
جنسیت :
بیمه
نوع بیمه :
تخصص
تخصص :
موقعیت مکانی
استان :
خیابان :

جستجو پیشرفته مراکز پزشکی

مشخصات کلی
نام مرکز :
نوع بیمه :
موقعیت مکانی
استان :
خیابان :
« بازگشت به لیست مقالات
10 / 10
از 1 کاربر

خود شیفتگی یک بیماری روانی است

پنجشنبه 19 مرداد 1396 | نظرات کاربران ( 0 ) | نویسنده : مدیریت

«مقاله خود شیفتگی از سرکار خانم دکتر نهضت فرنودی را مطالعه بفرمایید .»

خودشیفتگی یک بیماری روانی است که از سال 1980 شناخته شده است (قابل ذکر است که در دسته بندی جدید از بیماریهای روانی این اختلال در محور دو دی.اس.ام قرار دارد و جزو اختلالات بالینی نیست و بیماری محسوب نمی شود بلکه یک ویژگی شخصیتی به حساب می آید. اصطلاح بیماری شامل اختلالاتی مثل افسردگی، اضطراب، وسواس، فوبیا، پانیک و مواردی مثل آن است.)

جهان بینی یک انسان خودشیفته بر روی خودمحوری قرار دارد. او تشنه است و عطش تشنگی او در جلب توجه دیگران حد و مرزی نمی شناسد. هر چه بیشتر توجه مردم را به خود جلب کند، عطش او بیشتر می شود و همیشه یک انسان تشنه باقی می ماند. رابطه ی او با دیگران یک رابطه ی یک طرفه است. او فقط دریافت می کند. ما همگی با نوعی خودشیفتگی به دنیا آمده ایم و تقریباً تمام انسانها زندگی خود را با خودشیفتگی آغاز می کنند. یک نوزاد هنگامی که پا به عرصه گیتی می گذارد، یک دنیای کوچک و محدودی را مشاهده می کند که فقط خودش در درون آن زندگی می کند. او فقط نیازهای خود را می بیند که باید به وسیله دیگران آنها را برطرف سازد. ولی زمانی که نوزاد به سنین رشد می رسد، متوجه می شود که دنیایی که در آن زندگی می کند بزرگتر و پیچیده تر از دنیای کوچک و رویایی اوست که همه چیز را در خود می بیند.

در این درک و توجه، والدین و اطرافیان او نقش مهمی را ایفا می کنند که به بچه ها تفهیم کنند این دنیا فقط در آنها و خواسته هایشان خلاصه نمی شود. خودشیفتگی در حد متعادل خود، همانند پدیده های دیگر بد نیست و می تواند به اعتماد به نفس هم کمک کند. ولی هنگامی که از حد متعادل خود پا فراتر بگذارد، مشکلات زیادی را فراهم می کند. طبق مطالعاتی که در این زمینه انجام شده فرضیه بر این است که بعضی از بچه ها و نوجوانان به خاطر عدم توجه و یا بی مهریها و ستمهای وارد آمده، برای خود دنیایی خیالی و ذهنی می سازند که لااقل از آن دنیای خیالی، خود مورد توجه قرار بگیرند (قابل ذکر است که این یک فرضیه است و ریشه روان کاوی دارد و پشتوانه علمی و طرفدار زیادی در بین روانشناسان ندارد.

این نوع افراد اگر هم معلومات و یا کالایی برای عرضه داشته باشند، تظاهر به آن و یا به رخ کشیدن این کالا به این و آن، حق اولویت را بر خود کالا به وجود می آورد. این پدیده را می توان در موارد مالی، اجتماعی، فرهنگی و غیره مشاهده کرد. اغلب خود شیفتگان در پی معالجه نیستند، چون باور ندارند که بیمار هستند. آنها تصور می کنند که افرادی استثنایی هستند که هیچگونه نیازی به کمک و درمان ندارند.

بعضی از پژوهشگران معتقدند که خودشیفتگی زائیده ی خودشیفتگی است، به دیگر سخن از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. (این دومین فرضیه در مورد علت شکل گیری شخصیت خود شیفته است که پشتوانه علمی و طرفداران بیشتری در بین روانشناسان دارد مطابق این فرضیه افراد خود شیفته دارای والدین خودشیفته ای هستند و یا اینکه آنها فرزندان خود را خودشیفته تربیت می کنند. در این تئوری بر اکتسابی بودن خودشیفتگی و نقش یادگیری تاکید میشود.

افرادی که با انسانهای خودشیفته رابطه تنگاتنگ دارند باید توجه کنند که اگر از طرف این افراد مورد ملامت و یا عیب و ایرادگیری قرار بگیرند، نباید به آن اهمیت زیادی بدهند. این عیب گیریها و سرزنش ها مربوط به جهان بینی و دیدگاه های خاص این خودشیفتگان است.

یک زن و شوهر جوان خانه خود را عوض کرده بودند. یک روز خانم خانه که از پشت پنجره اطاق خود منزل همسایه را مشاهده می کرد، به همسرش گفت: «نمی دانم چرا لباسهای این همسایه که روی بند آویزان شده اینقدر کثیف است، انگار او این لباسها را با آب کثیف شست و شو می کند. هر بار که این خانم از پشت پنجره این لباسهای همسایه را می دید این مسئله را با شوهر در میان می گذاشت. یک روز صبح که خانم طبق معمول به طرف پنجره رفته بود تا لباسهای همسایه را مشاهده کند، با تعجب و خوشحالی به همسرش گفت: «بالاخره انگار صدای نق زدن های من به گوش همسایه اثر کرد، امروز لباسهایش بسیار تمیز است.» شوهرش لبخندی به لب زد و گفت: "عزیزم لباسهای او همان لباسهاست، من امروز پنجره ی اطاقمان را شستم." خود شیفتگان به خاطر عدم شست و شوی پنجره ی دیدگاه خودشان همه چیز دیگران را تیره و تار می بینند. آنها برای پر کردن خلاء اعتماد به نفس خود تمام تلاش و کوشش خود را می کنند تا به دیگران بقبولانند که چقدر مهم هستند.

طبق پژوهش های روانشناسان، امکان عوض کردن انسانهای خودشیفته کار ساده و آسانی نیست. همانند جریان آب رودخانه ایست که بخواهید جریان آب را به عقب برگردانید. سخنان و عقاید شما برای آنها چندان اثری ندارد. نه باید به تعریف و تمجید گزافه گویانه این خودشیفتگان دل خوش کرد و نه از ملامت و سرزنش های آنها رنجید. شما بیش از یک وسیله برای این افراد نیستید. در عرض 24 ساعت، در چشمان آنها از بهترین آدمها به بدترین آنها تبدیل می شوید.

افراد خودشیفته نمی توانند زیاد روابط عاطفی نزدیکی داشته باشند. آنها انسان های خودخواه، بی وفا و تشنه قدرت هستند. آنها ابتدا در جلد انسانهای جذاب برای جذب شکار خود وارد صحنه می شوند و بعد از رسیدن به اهداف خود 180 درجه تغییر جهت می دهند. طبق آمارهای به دست آمده، مردان بیشتر از زنان به دام خودشیفتگی پرتاب می شوند. معمولاً کسانی در دام خودشیفتگان می افتند که از عقیده و اعتماد به نفسی کافی بر خوردار نیستند.

در افسانه های قدیمی یونان داستانی آمده که مردی از فرط عشق ورزیدن به خود نتوانست به کس دیگری عشق بورزد. او عاشق تصویر رؤیایی که برای خود ساخته بود شده بود. در حقیقت عاشق و مشعوق در یک کالبد انسانی قرار گرفته بودند. یک روز در کنار یک دریاچه تصویر خود را در آب دید و چنان جذب و مدهوش این تصویر شد که خود را در آغوش این تصویر رؤیایی در آب انداخت و غرق شد. او خود را فدای تصویر رؤیایی خود کرد. اسم او «نارسیسوس» بود و واژه نار سیستیک که در زبان فارسی خودشیفتگی لقب گرفته است از این داستان افسانه ای به عاریت گرفته شده است.

( عضو کانال تلگرامی شوید لطفا روی عکس زیر کلیک نمایید )

مقالات پزشکی(سایت پزشکان ایران)
مطالب پیشنهادی
عنوان نظر :
نام شما :
ایمیل :

تبلیغات

نظر سنجـــی

نظر سنجی ای به ثبت نرسیده است

پر مخاطب ترین پزشکان